مساری

لغت نامه دهخدا

مساری. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِمَسری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مسری شود.
مساری. [ م ُ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). اسد. ( اقرب الموارد ). مستری. و رجوع به مستری شود.

فرهنگ عمید

گذرگاه ، آب رو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی