پروردنی

لغت نامه دهخدا

پروردنی. [ پ َرْ وَ دَ ] ( ص لیاقت ) تربیت کردنی. قابل تربیت. پرورش دادنی. قابل پرورش. نشو و نموّ یافتنی :
به رستم همی داد ده دایه شیر
که نیروی مردست و سرمایه شیر
چو ازشیر آمد سوی خوردنی
شد از نان و از گوشت پروردنی
بدی پنج مرده مر او را خورش
بماندند مردم از آن پرورش.فردوسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم