پروردنی. [ پ َرْ وَ دَ ] ( ص لیاقت ) تربیت کردنی. قابل تربیت. پرورش دادنی. قابل پرورش. نشو و نموّ یافتنی : به رستم همی داد ده دایه شیر که نیروی مردست و سرمایه شیر چو ازشیر آمد سوی خوردنی شد از نان و از گوشت پروردنی بدی پنج مرده مر او را خورش بماندند مردم از آن پرورش.فردوسی.