ندانم کاری

لغت نامه دهخدا

ندانم کاری. [ ن َ ن َ ] ( حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود.

فرهنگ معین

(نَ نَ ) (حامص . ) (عا. ) سهل - انگاری ، از روی عقل و تدبیر کار نکردن .

فرهنگ عمید

ندانم کار بودن، عمل ندانم کار.

فرهنگ فارسی

عمل ندانم کار: این زن اگرگناهی داشته باشد جزهمان ندانم کاری وشتاب خود سرانه اش درامر طلاق چیزدیگری نیست .

ویکی واژه

(عا.)
سهل - انگاری، از روی عقل و تدبیر کار نکردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم