نیکورای

لغت نامه دهخدا

نیکورای. ( ص مرکب ) باتدبیر. بابصیرت. خردمند. ( ناظم الاطباء ). نیک رای. نکورای.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم