نو قلم

لغت نامه دهخدا

نوقلم. [ ن َ / نُو ق َ ل َ ] ( ص مرکب ) که تازه قلم به دست گرفته است. که تازه نوشتن آموخته :
بسپار مرا به عهدش امروز
کاو نوقلم است و من نوآموز.نظامی.

فرهنگ فارسی

که تازه قلم بدست گرفته است ٠ که تازه نوشتن آموخته ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم