لغت نامه دهخدا
چاکری کردن اودر شرف از میری به
ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست.فرخی.گر می نوشد گدا به میری برسد
ور روبهکی خورد به شیری برسد.( منسوب به خیام ).اینهمه میری و همه بندگی
هست در این قالب گردندگی.نظامی.گفت میری دوست می دارم بسی
تا همه من میر باشم نه کسی.عطار.گرچه از میری ورا آوازه ای است
همچو درویشان مر او را کازه ای است.مولوی.|| ( ص ) سودبرنده در قمار. ( ناظم الاطباء ).