می فشان

لغت نامه دهخدا

می فشان. [ م َ / م ِ ف َ ]( نف مرکب ) فشاننده می. || خون فشان. که خون افشاند. خونریز. ( در صفت تیغ و خنجر ) :
تیغ حصرم رنگ شاه از خون خصم
روز میدان می فشان باد از ظفر.خاقانی.

فرهنگ فارسی

فشاننده می خون فشان که خون افشاند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی