لغت نامه دهخدا مکدری. [ م ُ ک َدْ دَ ] ( حامص ) مکدر بودن. تیرگی. تاری : وز سر ناوک اجل صورت بخت خصم رادیده چو میم کاتبان کور شد از مکدری.خاقانی.و رجوع به مکدر شود.