منوع

لغت نامه دهخدا

منوع. [ م َ ] ( ع ص ) بازدارنده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بازدارنده و بسیار منعکننده. ( غیاث ). شدیدالمنع. ( اقرب الموارد ) : و اذا مسه الخیر منوعاً. ( قرآن 21/70 ).
منوع. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ منع. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به منع شود.
منوع. [ م ُ ن َوْ وِ ] ( ع ص ) نوع نوع سازنده. نوع نوع کننده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || نزد منطقیان بر فصل اطلاق می شودچه فصل است که نوع را به نوعیت تثبیت می نماید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417 ). فصل ، منوع و مقسم جنس است. ( فرهنگ علوم عقلی ). رجوع به نوع و فصل شود.

فرهنگ فارسی

نوع نوع سازنده . نوع نوع کننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ