مفصد

لغت نامه دهخدا

مفصد. [ م ِ ص َ ] ( ع اِ ) نیشتر. ج ، مفاصد. ( مهذب الاسماء ). نشتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نشتر که بدان فصد کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). آنچه بدان رگ زنند تیغ ( برای گشادن رگ ). مِبضَع. نیش. نیشتر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

نیشتر نشتر که بدان فصد کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز