مضاد

لغت نامه دهخدا

مضاد. [ م ُ ضادد ] ( ع ص ) مخالف. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). کل مضاد مخالف است ، ولی کل مخالف مضاد نیست. ( از اقرب الموارد ). حریف و خصم و دشمن و معارض و مخالف. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مضادة و مضادت و ضد شود.
مضاد. [ م ُ ضادد / م ُ ] ( از ع ، ص )حریف. خصم و دشمن. معارض و مخالف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی حریف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا