مصافی
مصافی. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِصفی ̍. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مصفی شود. || ج ِ مِصفاة. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( دهار ). ج ِ مصفاة به معنی پالونه. ( آنندراج ). رجوع به مصفاة شود.
مصافی. [ م ُ ] ( ع ص ) دوست خالص.( ناظم الاطباء ). یکدل. ( یادداشت مؤلف ) :
اوصاف مصافیان چوگردد صافی
بینند به دل هر آنچ بینند به چشم.؟ ( از سندبادنامه ).|| معشوق. ( ناظم الاطباء ).
دوست خالص یکدل