مسط

لغت نامه دهخدا

مسط. [ م َ ] ( ع مص ) مالیدن روده را به انگشتان تا آنچه در آن است از علت بیرون آید. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پاک کردن رحم و رودگانی. ( تاج المصادر بیهقی ). || دست در شرمگاه ناقه درکردن و آب فحل برآوردن از رحم وی. || به انگشت برآوردن آنچه در مشک است از شیر خفته. || تر کردن جامه را سپس آن مالیدن به دست تا آبش بیرون رود. || به تازیانه زدن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مالیده روده را به انگشتان تا آنچه در آنست از علت بیرون آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند