مذاقت

لغت نامه دهخدا

مذاقت. [ م َ ق َ ] ( از ع اِمص ) چشیدن. مذاقة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مذاقة شود.
مذاقة. [ م َ ق َ ] ( ع مص ) چشیدن وآزمودن. ( زوزنی ). طعم چیزی را درک کردن. ذوق. ذواق.مذاق. ( از متن اللغة ). رجوع به مذاق و مذاقت شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم