مجازه

لغت نامه دهخدا

( مجازة ) مجازة. [ م َ زَ ] ( ع اِ ) راه در شوره زار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای بسیارجوز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای پر از درخت گردکان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || راه. مجاز. ( از اقرب الموارد ).
- مجازة النهر ؛ پل. ( از اقرب الموارد ).
مجازة. [ م َ زَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). وادی و قریه ای است از یمامه. ( از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان شود.
مجازة. [ م َ زَ ] ( اِخ ) اول رمل الدهناء است. ( منتهی الارب ). جایی است بین ذات العسره و سمیسه برراه بصره در اول رمل الدهناء. ( از معجم البلدان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم