گریک

لغت نامه دهخدا

گریک. [ گ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجندبخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 92000گزی شمال کرمان و 4000گزی راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان و دارای 40 تن سکنه است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
گریک. [ گ َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 7هزارگزی باختر سی سخت و هفت هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز هوای آن سرد و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه پل کلو تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و برنج ، پشم ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی آنان قالی ، جوال و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفه بویراحمد هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

اوتو فن فیزیک دان آلمانی ( و. ماگدوبورگ ۱۶٠۲ - ف. ۱۶۸۶ م . ) . وی نخستین ماشین را برای تعادل قوای الکتریکی و ماشین دیگری را برای تخلیه هوای ظروف اختراع کرد . گریک نیمکره های ماگدبورگ را آزمایش کرد و همین عمل او سبب شگفتی انجمن علمی [ دیت ] شهر تیسبون گردید .
آهنگ ساز و پیانو زن

دانشنامه عمومی

گریک (راور). گریک ( راور ) ، روستایی از توابع بخش کوهساران شهرستان راور در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان هروز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۹۲ نفر ( ۵۲خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم