گرنده

لغت نامه دهخدا

گرنده. [ گ ُ رِ دَ ] ( اِ ) لیف جولاهگان و شویمالان باشد و آن جاروب مانندی است که بدان آش و آهار بر تار جامه مالند و بعربی شوکةالحایک خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). غراوشه. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) لیف جولاهگان و شوی مالان و آن جاروب مانندی است که بدان آش و آهار برتار جامه مالند شوکه الحائک غرواشه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا