کردگاری

لغت نامه دهخدا

کردگاری.[ ک ِ دْ / دِ ] ( ص نسبی ) ایزدی. خدایی :
ای میر مصطفی را گفتند کافران بد
با آن همه نبوت وآن فر کردگاری.منوچهری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم