کبود خراس

لغت نامه دهخدا

کبود خراس. [ ک َ خ َ ] ( اِ مرکب ) آسیای کبودرنگ. || کنایه از آسمان است. کبود حصار. کبود طشت :
ای خداوند این کبود خراس
بر تو از بنده صد هزار سپاس.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

آسیای کبود رنگ کنایه از آسمان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم