کاملی

لغت نامه دهخدا

کاملی. [ م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به کامل.
کاملی. [ م ِ ] ( اِخ ) جد ابویعلی حمزةبن محمدبن محمدبن سلیمان ابوکامل بن حاتم الکاملی و او پسر ابوعبیدبن ابوعمروبن ابوکامل النسفی است که از مستعفری و غیر او حدیث شنید و درجمادی الاَّخر سال 414 هَ.ق. درگذشت. ( لباب الانساب ).
کاملی. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 2هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال راه مشهد به تبادکان. ناحیه ای است واقع در جلگه و هوای آن معتدل است و 78 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه مشهد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ارمنی فال ارمنی فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت