چمشه

لغت نامه دهخدا

چمشه. [ چ َ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) چشمه باشد و آن جایی است که آب از آنجا جوشد و روان شود. ( برهان ). چشمه بود. ( جهانگیری ). مقلوب چشمه میباشد که معروفست. ( از انجمن آرا ). مقلوب چشمه است و آن جایی است که آب از آنجا میجوشد و روان میشود. ( آنندراج ). چشمه. ( ناظم الاطباء ) :
عدو چون تیغ او بیند تنش را جان زیان دارد
اگرچه چمشه حیوان عدو را در دهان آید.فرخی ( از جهانگیری ).و رجوع به چشمه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم