وصیت کردن. [ وَ صی ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اندرز کردن. سفارش کردن : انجام تو ایزد به قران کرد وصیت بنگر که شفیع تو کدام است به محشر.ناصرخسرو.معلمت همه شوخی و دلبری آموخت به دوستیت وصیت نکرد و دلداری.سعدی.حکیم را به وصیت کردن حاجتی نیست. ( قرةالعیون ). || سفارش کردن به کسی یا کسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند.
فرهنگ فارسی
(مصدر ) ۱- اندر زدادن پنددادن : (( آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن . ) ) ۲- سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند. اندرز کردن سفارش کردن