ور کرده

لغت نامه دهخدا

ورکرده. [ وَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آتش افروخته. ( ناظم الاطباء ). || گردکرده. فراهم آورده.

فرهنگ فارسی

آتش افروخته گرد کرده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی فال لنورماند فال لنورماند فال مکعب فال مکعب