هوش بردن

لغت نامه دهخدا

هوش بردن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) کسی را بیهوش کردن :
ساقیان لاابالی در طواف
هوش میخواران مجلس برده اند.سعدی.من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که برده ست آنکه صورت می نگارد.سعدی.

فرهنگ فارسی

کسی را بیهوش کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم