معقلی

لغت نامه دهخدا

معقلی. [ م َ ق ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) قسمی ازخطوط عربی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نام خطی است که عربهای جاهلیت داشتند که تمام حروفش مسطح بوده و یکی از اقسام آن طوری بود که از سفیدی وسط و اطراف آن هم حروف تشکیل می شد. ( فرهنگ نظام ) :
نوشته برزه مفتون معقلی خطی است
به جیب دلق که در این لباس شاهی کن.نظام قاری ( دیوان ص 100 ).

فرهنگ عمید

در خوشنویسی، نوعی خط که عرب های عصر جاهلیت می نوشتند.

فرهنگ فارسی

نام خطی است که عربهای جاهلیت داشتند که تمام حروفش مسطح بوده و یکی از اقسام آن طوری بوده که از سفیدی وسط و اطراف آن هم حروف تشکیل میشد ( قاری البسه ) : [ نوشته برزه مفتون معقلی خطی است بجیب دلق که در این لباس شاهی کن ] ( فر. نظام ) .

دانشنامه آزاد فارسی

مُعَقَّلی
مُعَقَّلی
(یا: مَعْقِلی) هر نوع تزیین با ترکیب آجر و کاشی. تزیین معقّلی به تَبَع شکل آجر، هندسی و راست گوشه است. در نقوش معقّلی، با ترکیب واحدهای مربع و مستطیل آجر و کاشی، نقوش هندسیِ متوازن حاصل می شود. معماران و هنرمندان ایرانی، کلمات مقدس و آیات شریفۀ قرآن کریم و اسماء متبرک را به همین شیوه، با خطی خاص بر روی دیوار بناها نگاشته اند، که خط معقّلی، یا کوفی بنّایی، نامیده می شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم