لگام گیری

لغت نامه دهخدا

لگام گیری.[ ل ُ / ل ِ ] ( حامص مرکب ) عمل لگام گیر. گرفتن لگام اسب به قصد پیاده کردن راکب آن تعظیم را :
چون زمین میهمان پذیری کرد
و آسمان را لگام گیری کرد.نظامی.حیرتش چون خطرپذیری کرد
رحمت آمد لگام گیری کرد.نظامی.دل در اندرز و جان پذیری کن
یک زمانش لگام گیری کن.نظامی.

فرهنگ فارسی

عمل لگام گیر .
عمل لگام گیر . گرفتن لگام اسب به قصد پیاده کردن راکب آن تعظیم را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت