قتار

لغت نامه دهخدا

قتار. [ ق ُ ] ( ع اِ ) بوی عود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بوی بخور. ( اقرب الموارد ). || بوی دیگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). بوی دود مطبوخ. ( اقرب الموارد از مصباح ). || افزار دیگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بوی بریانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بوی استخوان سوخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بوی عود بوی بخور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس