فیران

لغت نامه دهخدا

فیران. ( نف ، ق ) در حال فیریدن. فیرنده. ( یادداشت مؤلف ) :
اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمیگردد به نیسان دشت چون بستان.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

در حال فیریدن فیرنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت