فلک سواری

لغت نامه دهخدا

فلک سواری. [ ف َ ل َ س َ ] ( حامص مرکب ) سواری بر فلک. بلندپروازی. مرکب بر آسمان راندن. فلک پیما بودن :
رستمی کز فلک سواری رخش
هم بزرگ است و هم بزرگی بخش.نظامی.کرده فلک از فلک سواری
رویین دز قطب را حصاری.نظامی.

فرهنگ فارسی

سواری بر فلک بند پروازی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت