فلنگ

لغت نامه دهخدا

فلنگ. [ ف َ ل َ ]( اِ ) به معنی تیر بدخشانی است ، و ظاهراً مصحف فیلک است. ( از یادداشتهای مؤلف ). بیلک. پیلک :
به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست
فلنگ پیش به زه کرد همچو چرخ به چنگ .فرخی.

فرهنگ معین

(فِ لِ ) (اِ. ) ۱ - پالهنگ . ۲ - کفش . ۳ - (عا. ) فرار.

فرهنگ فارسی

یا فلنگ را بستن ( اسم ) فرار کردن .

ویکی واژه

پالهنگ.
کفش.
فرار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی