فلنگ. [ ف َ ل َ ]( اِ ) به معنی تیر بدخشانی است ، و ظاهراً مصحف فیلک است. ( از یادداشتهای مؤلف ). بیلک. پیلک : به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلنگ پیش به زه کرد همچو چرخ به چنگ .فرخی.
فرهنگ معین
(فِ لِ ) (اِ. ) ۱ - پالهنگ . ۲ - کفش . ۳ - (عا. ) فرار.