یک شکم

لغت نامه دهخدا

یک شکم. [ ی َ / ی ِ ش ِ ک َ ] ( ق مرکب ) به اندازه شکم. به قدر شکم. آن مقدار که در یک نوبت خوردن سیری آرد.
- یک شکم سیر خوردن ؛ خوردن چیزی آن قدر که یک شکم سیر تواند شد. ( آنندراج ) :
فلکش بر دهی نکرد امیر
که خورد یک شکم چغندر سیر.میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).یک شکم شیردان و کیپا خورد
روزی چندروزه یک جا خورد.شیخ بهایی.

فرهنگ فارسی

به اندازه شکم به قدر شکم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تماس فال تماس فال میلادی فال میلادی فال تخمین زمان فال تخمین زمان