گرفته شدن

لغت نامه دهخدا

گرفته شدن. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اسیر شدن :
بجنگ ار گرفته شود نوش زاد
بدو زین سخنها مکن هیچ یاد.فردوسی.- گرفته شدن آواز ؛ غلیظ شدن آواز، نیکو برنیامدن صدا : آواز او [ خداوند علت جذام ] درشت و گرفته شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم