پیروزگر

لغت نامه دهخدا

پیروزگر. [ گ َ ] ( اِخ ) از نامهای خدای تعالی :
بدانگه تو پیروز باشی مگر
اگر یار باشدت پیروزگر.فردوسی.که پیروزگر در جهان ایزد است
جهاندار اگر زو نترسد بد است.فردوسی.بنیروی پیروزگر یک خدای
چون من با سپاه اندرآیم ز جای.فردوسی.خداوند دانائی و تاج و تخت
ز پیروزگر یافته کام و بخت.فردوسی.سپاس از خداوند پیروزگر
کزویست نیروی فر و هنر.فردوسی.چو پیروزگر فرهی دادمان
در بخت پیروز بگشادمان.فردوسی.که پیروزگر پشت و یار منست
کنون زخم شمشیر کار منست.فردوسی.ز پیروزگر آفرین تو باد
سر تاجداران زمین تو باد.فردوسی.زپیروزگر آفرین بر تو باد
مبادی همیشه مگر شاه و شاد.فردوسی.بدو گفت شاه این نه تیر منست
که پیروزگر دستگیر منست.فردوسی.به پیروزگر بر تو ای پهلوان
که از من نباشی خلیده روان.فردوسی.سپاس از جهاندار پیروزگر
که آوردمان رنج و سختی بسر.فردوسی.چو پیروزگر دادمان فرهی
بزرگی و دیهیم و شاهنشهی.فردوسی.بنام خداوند پیروزگر
خداوند دیهیم و فر و هنر.فردوسی.بنیروی یزدان پیروزگر
بداد و دهش تنگ بسته کمر.فردوسی.ز دشمن ستاند رساند بدوست
خداوند پیروزگر یار اوست.فردوسی. || ( ص مرکب ) عطاکننده فیروزی.دهنده فیروزی. پیروزگرداننده. ناصر. از صفات باری تعالی :
بفرمان یزدان پیروزگر
ببندم ورا نیز راه گذر.فردوسی.بپیش خداوند پیروزگر
کزویست مردی و بخت و هنر.فردوسی.دو زاغ کمان را بزه برنهاد
ز یزدان پیروزگر کرد یاد.فردوسی.بنیروی یزدان پیروزگر
ببندم بکین سیاوش کمر.فردوسی.بنیروی یزدان پیروزگر
ببخت و بشمشیر و تیر و هنر.فردوسی.جهاندار پیروزگر یار باد
سر بخت دشمن نگونسار باد.فردوسی.خروشان بغلطید بر خاک بر
بپیش خداوند پیروزگر.فردوسی.بنیروی یزدان پیروزگر

فرهنگ عمید

۱. عطاکنندۀ پیروزی، پیروزی دهنده، پیروزگرداننده.
۲. (اسم، صفت ) از صفات باری تعالی: سپاس از خداوند پیروزگر / که آوردمان رنج و سختی به سر (فردوسی: ۳/۱۷۶ ).
۳. مظفر، فاتح: بگفتش جاودان پیروزگر باش / همیشه نامجوی و نامور باش (فخرالدین اسعد: ۵۹ ).

فرهنگ فارسی

فاتح، عطاکننده پیروزی، مظفر
( صفت ) ۱- مظفر فیروز فاتح : اگر کشته بودی و گر بسته خوار بزندان پیروزگر شهریار.. ( شا. بخ ۲ ) ۲۳۴۲ : ۸- از نامهای خدای تعالی : بدانگه تو پیروز باشی مگر اگر یار با شدت پیروز گر. ( فردوسی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم