لغت نامه دهخدا
پالاس. ( اِخ ) پسر اِواندر و او بنابرقول ویرژیلیوس بدست تورنوس پادشاه قوم روتولی که در لاسیوم میزیستند کشته شد و اِنِئاس انتقام وی بستد. ( تمدن قدیم ).
پالاس. ( اِخ ) یکی از مقربین ( کلود ) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت.
پالاس. ( اِخ ) پیتر سیمون. طبیعی دان آلمانی. مولد برلین 1741م.1153/ هَ. ق. و وفات 1811م.1225/ هَ. ق. وی در اورال ، دریای خزر، آلتائی و چین سیاحت و بسیاری اکتشافات علمی کرده و او را کتابهای چند است.
پالاس. ( اِخ ) یکی از نامهای می نرو الهه جنگ.