هفت مرد

لغت نامه دهخدا

هفت مرد. [ هََ م َ ] ( اِخ ) کنایه ازاصحاب کهف است. ( برهان ). || ( اِ مرکب ) نیز به معنی آباء علوی یا سبعه سیاره است :
ارچه نیارد برون به ز سنائی دگر
گردش این هفت مرد جنبش این چارزن.سنائی.رجوع به هفت مردان شود.

فرهنگ عمید

۱. (تصوف ) هفت دسته مردان خدا: گردنکش هفت چرخ گردان / محراب دعای هفت مردان (نظامی۳: ۳۶۹ ).
۲. [قدیمی] اصحاب کهف، هفت تنان.
۳. [قدیمی] حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین.

فرهنگ فارسی

۱ - حضرت محمد ( ص ) و خلفای راشدین و حسنین را گویند. ۲ - مردان خدا هفت دسته اند که ایشان را هفت مردان گویند. هفت دسته عبارتند از : ۱ - اقطاب . ۲ - ابدال . ۳ - اخیار . ۴ - اوقاده . ۵ - غوث . ۶ - نقبائ . ۷ - نجبائ. نظامی گوید : گردن کش هفت چرخ گردان محراب دعای هفت مردان
کنایه از اصحاب کهف است نیز به معنی آبائ علوی یا سبعه سیاره است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم