نحبه

لغت نامه دهخدا

( نحبة ) نحبة. [ ن ُ ب َ ] ( ع اِ ) قرعه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
نحبة. [ ن َ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای بحرین بنی عامربن عبدالقیس را. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

قریه ایست از قرای بحرین بنی عامر بن عبدالقیس را .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَحْبَهُ: پیمانش (کلمه نحب به معنای نذری است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتی گفته میشود فلان قضی نحبه معنایش این است که فلانی به نذر خود وفا کرد )
ریشه کلمه:
نحب (۱ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
«نَحْب» (بر وزن عهد) به معنای عهد و نذر و پیمان است، و گاه، به معنای مرگ، یا خطر، یا سرعت سیر، و یا گریه با صدای بلند نیز آمده.
. راغب می‏گوید نحب نذر محکوم به وجوب است «قَضی نَحْبَهُ» یعنی به نذر خویش وفا کرد، طبرسی آن را از ابوقتیبه نقل کرده در نهج البلاغه خطبه 81 درباره مردگان فرموده: «فَهَلْ دَفَعَتِ الْاَقارِبُ اَوْنَفَعَتِ النَّواحِبُ» آیا خویشان از مرگ آنها جلوگیری کردند و یا نذر کنندگان که درباره آنها نذر کردند سودی دادند؟! «قَضی نَحْبَهُ» را درباره کسی گویند که به اجل طبیعی بمیرد یا در راه خدا کشته شود یعنی: مردانی از مؤمنان اند که پیمان خود را با خدا راست کردند بعضی از آنها به عهد خود وفا کرده و از دنیا رفته است و بعضی منتظراند که وفا کنند و عهد خویش را به هیچ وجه تغییر نداده‏اند. مراد از عهد چنانکه طبرسی و غیره گفته‏اند عدم فرار از جنگ است به قرینه آنکه در چند آیه قبل درباره منافقان گفته: «وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لایُوَلُّونَ الْاَدْبارَ». در مجمع از حاکم ابوالقاسم حسکانی نقل شده به سند خودش از ابی اسحق که علی «علیه السلام» فرمود: «فینا نُزِلَتْ رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَاِنَّا وَ اللَّهِ الْمُنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلَتْ تَبْدیلاً».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی