نادلپسند

لغت نامه دهخدا

نادلپسند. [ دِ پ َ س َ ] ( ن مف مرکب ) که پسند دل نباشد. که دل آن را نپسندد. نادلپذیر. نامطبوع :
سهی سرو ترا بالا بلند است
ببالاتر شدن نادلپسند است.نظامی.جهان گرچه زیر کمند آمدش
نکرد آنچه نادلپسند آمدش.نظامی. || نامقبول. مطرود. نکوهیده :
بر آزادگان نادلپسندم
گر این را ره دهم آن را ببندم.وصال.رجوع به نادلپذیر شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - نا دلپذیر: سهی سر و ترا بالابلند است ببالا بر شدن نادلپسند است . ( نظامی ) ۲- نامقبول مطرودنکوهیده : بر آزادگان نادلپسندم گراین را ره دهم آنرا ببندم . (وصال ) مقابل دلپسند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم