پرتوان

لغت نامه دهخدا

پرتوان. [ پ ُ ت َ ]( ص مرکب ) پرنیرو. پُرتاب. پرطاقت. پُرتاب و طاقت.

فرهنگ عمید

۱. پرطاقت، پرنیرو.
۲. سخت، شدید.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر نیرو پرتاب پرطاقت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم