لغت نامه دهخدا
بزد دست و ببرید رومی قبای
برآمد خروشیدن های های.فردوسی.چنان آفریند که آیدش رای
که ماندیم و مانیم با های های.فردوسی.تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر
روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن.ناصرخسرو.از خداخواهم دل دیوانه ای
های های گریه مستانه ای.( از انجمن آرا ).صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم
یک های های گریه ام از خانه برنخاست.لسانی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).