کشتکاری

لغت نامه دهخدا

کشتکاری. [ ک ِ ] ( حامص مرکب ) زراعت. فلاحت. ( ناظم الاطباء ). برزیگری. برزگری. دهقنت.

فرهنگ عمید

زراعت.

فرهنگ فارسی

عمل زراعت . عمل فلاحت . بزرگری

فرهنگستان زبان و ادب

{cultivation} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کلیۀ عملیات کشت و زرع گیاهان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم