نشادر

لغت نامه دهخدا

نشادر. [ ن ُ /ن ِ دِ ] ( ع اِ ) نوشادر. ملح بوتیه. عقاب. طائر. نسر. مُشاطه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نوشادر شود.

فرهنگ معین

(نِ یا نُ دُ ) (اِ. ) ترکیبی از جوهرنمک و آمونیاک ، جامد و بلوری که از آن در صنعت برای سفیدکاری ، لحیم کاری و... استفاده می شود.

فرهنگ عمید

جسمی جامد و بلوری، بی رنگ، بی بو، دارای طعمِ زننده که از ترکیب جوهرنمک و آمونیاک به دست می آید و در آب مخصوصاً آب گرم حل می شود. در طب، صنعت، سفیدگری، و لحیم کاری به کار می رود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ملحی است جامد و متبلور و بی رنگ و بو که از ترکیب جوهر نمک اسید کلرید ریک ) و آمونیاک بدست میاید و نام علمیش کلرور آمونیوم است . طعم نشادر زننده است و در آب گرم بخوبی حل میشود . در سفید گری و لحیم کاری مورد استعمال دارد و در صنایع مختلف و پزشکی نیز از آن استفاده میکنند : نشادر .

ویکی واژه

ترکیبی از جوهرنمک و آمونیاک، جامد و بلوری که از آن در صنعت برای سفیدکاری، لحیم کاری و... استفاده می‌شود.ماده ی خطرناک و سمی می باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم