یخین

لغت نامه دهخدا

یخین. [ ی َ ] ( ص نسبی ) یخی. منسوب به یخ. مانند یخ. از جنس یخ. از یخ. ( یادداشت مؤلف ) :
مانند یکی جام یخین است شباهنگ
بزدوده به قطره ی ْ سحری چرخ کیانیش
گر نیست یخین چون که چو خورشید برآید
هرچند که جویند نیابند نشانیش.ناصرخسرو.و رجوع به یخ و یخی شود.

فرهنگ عمید

۱. از جنس یخ.
۲. [مجاز] بی عاطفه.

فرهنگ فارسی

یخی منسوب به یخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال نخود فال نخود فال حافظ فال حافظ