گنجیده

لغت نامه دهخدا

گنجیده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف )درآمده و داخل شده. در جای نهاده. ( ناظم الاطباء ). جای گرفته در چیزی. محاط شده. و رجوع به گنجیدن شود.

فرهنگ عمید

جا گرفته، جاشده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جا گرفته در چیزی . ۲ - جمع شده گرد آمده . ۳ - راست آمده صادق .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت