چپک

لغت نامه دهخدا

چپک. [ چ َپ َ ] ( اِ ) چپه. زدن کفی بر کف ِ دیگر به نشانه نشاطو شادی. کف زدن از شوق و خوشی. دست زدن بعلامت ابرازشوق و نشاط. صفق. رجوع به چپک زدن و چپه زدن شود.

فرهنگ فارسی

چپه . زدن کفی بر کف دیگر به نشان. نشاط و شادی . کف زدن از شوق و خوشی . دست زدن بعلامت ابراز شوق و نشاط .

دانشنامه آزاد فارسی

چَپَک
طایفه ای از مردم شرق گیلان، ساکن منطقۀ لشت نشا در قرون ۱۰ و ۱۱ق، از طوایف جنگی، رقیب دائمی طایفۀ معروف اژدر. چپک ها و اژدرها به رغم خصومت هایی که با یکدیگر داشتند، در شورش برضد دولت و مبارزه با قزلباش ها، متحد یکدیگر بودند. شاه عباس صفوی برای جلوگیری از تکرار شورش های آنان، به وزیر گیلان، بهزاد بیگ استرآبادی، دستور داد که پس از خرید املاک و اموال آنان، همگی را به لرستان تبعید کنند. اینان پس از مرگ شاه عباس در ۱۰۳۷ق از لرستان به لشت نشا بازگشتند و در شورش بزرگ عادل شاه گیلانی برضد شاه صفی شرکت کردند. بسیاری از این مردم در جریان سرکوبی شورش به قتل رسیدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم