چالیش

لغت نامه دهخدا

چالیش. ( اِمص ) مزیدٌفیه لفظِ چالش. ( فرهنگ نظام ). رفتاری باشد از روی تکبر و ناز. ( برهان ) ( آنندراج ). خرامیدن. ( غیاث ). رفتار از روی عجب و ناز. ( ناظم الاطباء ). ناز و نخوت. تکبر و غرور :
این نظر با آن نظر چالیش کرد
ناگهانی از خرد خالیش کرد.مولوی. || چالش. سعی و کوشش در جنگ. جنگ و جدال. رزم و پیکار :
روز و شب در جنگ و اندر کشمکش
کرده چالیش اولش با آخرش.مولوی.چون خیالی در دل شه یا سپاه
کرد در چالیش ایشان را تباه.مولوی.گر نبودی نفس و شیطان و هوا
گر نبودی زخم و چالیش و وغا.مولوی.جوشن و خود است مر چالیش را
وین حریر و برد، مر تعریش را.مولوی.و رجوع به چالش شود.

فرهنگ عمید

= چالش: این نظر با آن نظر چالیش کرد / ناگهانی از خرد خالیش کرد (مولوی: ۴۴۶ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- رفتن با ناز و خرام رفتار از روی کبر و غرور. ۲- جولان .
رفتاری باشد از روی تکبر و ناز . خرامیدن . رفتاری از روی عجب و ناز .

دانشنامه عمومی

چالیش ( به ازبکی: Cholish ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در شهرستان اورگنج واقع شده است. چالیش ۵٬۶۰۰ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب فال نخود فال نخود