پرخنده

لغت نامه دهخدا

پرخنده. [ پ ُ خ َدَ / دِ ] ( ص مرکب ) ( لب... ) سخت خندان :
لب سام سیندخت پرخنده دید
همه بیخ کین از دلش کنده دید.فردوسی.

فرهنگ عمید

بسیارخندان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال راز فال راز فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت