لغت نامه دهخدا پرطمع. [ پ ُ طَ م َ ]( ص مرکب ) که چشمداشت بسیار دارد. طماع : قناعت سرافرازد ای مرد هوش سر پرطمع برنیاید ز دوش.سعدی.چه خوش گفت خرمهره ای در گلی چو برداشتش پرطمع جاهلی.سعدی.