هم نشینی

لغت نامه دهخدا

همنشینی. [ هََ ن ِ ] ( حامص مرکب ) هم نشینی. همنشین شدن. با کسی نشستن :
پای درکش ز همنشینی شان
دیده بردوز تا نبینی شان.سنائی.- همنشینی کردن ؛ با کسی همنشین و دوست شدن. مجالسه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. قرین بودن، همراه بودن.
۲. مصاحبت، هم نشستی.

فرهنگستان زبان و ادب

{syntagmatic} [زبان شناسی] ← رابطۀ هم نشینی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم