خشک گشتن

لغت نامه دهخدا

خشک گشتن. [ خ ُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) بی حرکت ماندن چنانکه در فالج یا در مرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ):
دم سگ بینی ابا تیفوز سگ
خشک گشته کش نجنبد هیچ رگ.رودکی ( از صحاح الفرس ).

جمله سازی با خشک گشتن

شاخ خشک از قربت آن آفتاب غیر زوتر خشک گشتن گو بیاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس