نافرخ

لغت نامه دهخدا

نافرخ. [ ف َرْ رُ ] ( ص مرکب ) که فرخ نبود. مشؤوم. شوم. نامیمون. نحس. نامبارک. که فرخنده و فرخ و میمون نیست. مقابل فرخ :
مخالفان تو بی فرهند و بی فرهنگ
منازعان تو نافرخند و نافرزان.بهرامی.از این نافرخ اختر می هراسم
فساد طالعش را می شناسم.نظامی.رجوع به فرخ شود.

فرهنگ عمید

نامبارک، شوم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چای فال چای فال عشقی فال عشقی فال ماهجونگ فال ماهجونگ